حسین سالار قلبها
کُلِّها لا بِمَعْسُورِها، یا کَریمُ یا کَریمُ یا کَریمُ، وَافْتَحْ لى بابَ الاَْمْرِ الَّذى |
نه به دشوارش اى بزرگوار ... و بگشا برایم درب آن کارى را که |
فیهِ الْعافِیَةُ وَالْفَرَجُ، وَافْتَحْ لى بابَهُ، وَ یَسِّرْلى مَخْرَجَهُ، وَ مَنْ قَدَّرْتَ لَهُ |
در آن تندرستى و گشایش باشد و بگشا برایم درش را و آسان گردان برایم بیرون آمدنش را و هر که را مقدر کرده اى |
عَلَىَّ مَقْدُورَةً مِنْ خَلْقِکَ فَخُذْ عَنّى بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ، وَ لِسانِهِ وَ یَدِهِ، |
که بر من قدرتى داشته باشد از خلقت پس برگیر از من گوشش و چشمش و زبانش و دستش را |
وَخُذْهُ عَنْ یَمینِهِ وَ عَنْ یَسارِهِ، وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ مِنْ قُدّامِهِ، وَامْنَعْهُ اَنْ یَصِلَ |
و برگیر او را از راستش و از چپش و از پشت سرش و از پیش رویش و جلوگیریش کن از این که |
اِلَىَّ بِسُوء، عَزَّ جارُکَ، وَ جَلَّ ثَنآءُ وَجْهِکَ، وَ لا اِلهَ غَیْرُکَ، اَنْتَ رَبّى وَ اَ نَا |
بدى او به من برسد عزیز است پناهنده ات و برجسته است ثناى ذاتت معبودى جز تو نیست تویى پروردگار من و من |
عَبْدُکَ، اَللّهُمَّ اَنْتَ رَجآئى فى کُلِّ کُرْبَة، وَ اَنْتَ ثِقَتى فى کُلِّ شِدَّة، وَ اَنْتَ |
بنده توام خدایا تویى امید من در هر گرفتارى و تویى محل اعتمادم در هر سختى و تو |
لى فى کُلِّ اَمْر نَزَلَ بى ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، فَکَمْ مِنْ کَرْب یَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤادُ، وَ |
براى من در هر پیش آمدى که به من وارد آید پشت و ذخیره اى چه بسیار گرفتارى که ناتوان آمد از آن دل و |
تَقِلُّ فیهِ الحیلَةُ، وَ یَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ، وَ تُعْیى فیهِ الاُْمُورُ، اَنْزَلْتُهُ بِکَ، |
کم شد در آن چاره و شماتت کرد بدان دشمن و درمانده شد از آن وسایل و من به درگاهت آوردم |
از ابن محبوب روایت شده که حضرت امام صادق(علیه السلام) این دعا را به شخصى تعلیم فرمود: |
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتى لاتُنالُ مِنْکَ اِلاَّ بِرِضاکَ، وَالْخُرُوجَ مِنْ |
خدایا از تو خواهم بدان رحمتت که دست کسى بدان نرسد جز به خشنودى تو بیرون رفتن از |
جَمیعِ مَعاصیکَ، وَالدُّخُولَ فى کُلِّ ما یُرْضیکَ، وَالنَّجاةَ مِنْ کُلِّ وَرْطَة، |
تمام نافرمانى هایت و داخل شدن در هر چه تو را خشنود سازد و رهایى از هر ورطه و گرداب |
وَالْمَخْرَجَ مِنْ کُلِّ کَبیرَة اَتى بِها مِنّى عَمْدٌ، اَوْ زَلَّ بِها مِنّى خَطَاٌ، اَوْ خَطَرَ |
و درآمدن از هر گناه بزرگى که از روى عمد از من سرزده و یا خطایى مرا بدان لغزانده یا به دلم انداخته |
بِها عَلَىَّ خَطَراتُ الشَّیْطانِ، اَسْئَلُکَ خَوْفاً تُوقِفُنى بِهِ عَلى حُدُودِ |
آن را وسوسه هاى شیطان از تو خواهم ترسى که نگاه دارى مرا بوسیله آن بر مرزهاى |
رِضاکَ، وَ تَشَعَّبَ بِهِ عَنّى کُلُّ شَهْوَة خَطَرَ بِها هَواىَ، وَاسْتُزِلَّ بِها رَأْیى |
خشنودیت و پراکنده سازى بدان وسیله از من هر خواهش نفسانى که به خاطرم اندازد هواى نفس و رأى من بلغزد |
لِیُجاوِزَ حَدَّ حَلالِکَ، اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ الاَْخْذَ بِاَحْسَنِ ما تَعْلَمُ، وَتَرْکِ سَیِّئِ |
تا از مرز حلال تو تجاوز کند از تو خواهم خدایا که مرا به بهترین چیزى که از من مى دانى بگیرى و واگذارى آن بدى ها را |
کُلِّ ما تَعْلَمُ،اَوْ اَخْطَأُ مِنْ حَیْثُ لا اَعْلَمُ، اَوْمِنْ حَیْثُ اَعْلَمُ، اَسْئَلُکَ السَّعَةَ |
که همه آنها را مى دانى یا خطایى که کرده ام چه ندانسته انجام داده ام و چه دانسته از تو خواهم فراخى |
فِى الرِّزْقِ، وَالزُّهْدَ فِى الْکَفافِ، وَالْمَخْرَجَ بِالْبَیانِ مِنْ کُلِّ شُبْهَة، |
در روزى و قناعت به همان مقدار کفایت و بیرون آمدن با روشنى و بصیرت از هر شبهه |
وَالصَّوابَ فى کُلِّ حُجَّة، وَالصِّدْقَ فى جَمیعِ الْمَواطِنِ، وَ اِنْصافَ النّاسِ |
و درستى در هر دلیل و راستى در تمام جاها و انصاف دادن به مردم |
مِنْ نَفْسى فیما عَلَىَّ وَلِى، وَالتَّذَلُّلَ فى اِعْطاءِ النَّصَفِ مِنْ جَمیعِ مَواطِنِ |
از خودم در آنچه به زیان و سود من است و رام بودن در دادن انصاف در تمام موارد |
السَّخَطِ وَ الرِّضا، وَ تَرْکَ قَلیلِ الْبَغْىِ وَ کَثیرِهِ فِى الْقَوْلِ مِنّى وَالْفِعْلِ، |
خشم و رضا و ترک کردن ستم کمش و زیادش در گفتار و کردار |
وَتَمامَ نِعْمَتِکَ فى جَمیعِ الاَْشْیآءِ، وَ الشُّکْرَ لَکَ عَلَیْها لِکَىْ تَرْضا وَ بَعْدَ |
و کامل کردن نعمتت را در همه چیزها و سپاسگزاریت در برابر آنها تا حدّى که خشنود شوى و پس از |
الرِّضا، وَ اَسْئَلُکَ الْخِیَرَةَ فى کُلِّ ما یَکُونُ فیهِ الْخِیَرَةُ، بِمَیْسُورِ الاُْمُورِ |
خشنودى و از تو خواهم خیر و خوبى در هر چیزى که در آن خیرى باشد به کارهاى آسان |
وَشَکَوْتُهُ اِلَیْکَ،راغِباً اِلَیْکَ فیهِ عَمَّنْ سِواکَ،قَدْ فَرَّجْتَهُ وَکَفَیْتَهُ،فَاَنْتَ وَلىُّ |
و شکوه اش به تو کردم و رو گردانم در آن از غیر تو و تو آن را از من دور کردى و کفایت فرمودى پس تویى سرپرست |
کُلِّ نِعْمَة، وَ صاحِبُ کُلِّ حاجَة، وَ مُنْتَهى کُلِّ رَغْبَة، فَلَکَ الْحَمْدُ کَثیراً، |
هر نعمت و صاحب هر حاجت و سرحد هر اشتیاق و تو را حمد بسیار و |
وَلَکَ الْمَنُّ فاضِلاً.(1) |
تو راست منّتى فزون. |
1. کافى، جلد 2، صفحه 592، حدیث 32. |
نوشته شده در پنج شنبه 92 مرداد 3ساعت
ساعت 2:45 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید
By Ashoora.ir & Night Skin